در ثواب گریستن برای حسین(ع)3
به سند متصل به از این قولویه از عبدالله بن بکر که گفت که حج گزاردم با حضرت اباعبدالله صادق(ع) و گفتم یابن رسول الله!اگر قبر حسین (ع) را بشکافند ایا در او چیزی بیابند؟فرمود:ای پسر بکر چه بزرگ است سئوالهای تو به درستی که حسین بن علی(ع) با پدر و مادر و برادش در منزل رسول خدا(ص9 هستند و با او روزی و نواخت می یابند و او بر جانب راست عرش و بدان اویخته است. می گوید ای پروردگار من انچه را به من وعده داده ای وفا کن و به زوار خود می نگرد و می شناسد انها را به نامهایشان و نام پدرانشانو هر چه در بار و بنه انها است بهتر از انکه یکی از انها پسر خود را می شناسد و نظر می کند بر کسی که بر وی گریه می کند و از خدا طلب امرزش می کند برای او و از پدر خود می خواهد که استغفار کند و می گوید:ای گریه کننده!اگر بدانی که خداوند برای تو چه فراهم کرده است شادمان می گردی بیش از انکه محزون شدی و از هر گناه و خطیئه برای او استغفار میکند.(نفس المهموم ص 31).
دلمان در این محرمی برای غزه هم پر پر می زند.انشاالله با شکست رژیم ادم کش صهیونیستی حیثیتی از ای رژِم جنایت کار برود که همگان صدای شکستن پایه ها شکل گیری انرا بشنوند حتی کران!! به برکت روحیه شهادت طلبی و هیهات منه الذله اقا امام حسین(ع).
کلمات کلیدی:
به سند متصل از شیخ مفید از ابن عباس که که علی (ع) با رسول خدا(ص) گفت:یا رسول الله !ایا عقیل را دوست می داری؟گفت اری.سوگند به خدا او را به دو دوستی دوست می دارم، یک دوستی برای خود او و یک دوست داشتن برای انکه ابوطالب او را دوست داشت و فرزند او در راه دوستی فرزند تو کشته می شود پس دیده مومنین بر وی اشک ریزند و فرشتگان مقرب الهی بر وی درود فرستند. انگاه رسول خدا بگریست چنان که اشک های او بر سینه اش روان گشت و گفت:شکایت به خدا می کنم از انچه خاندان من پس از من ملاقات می کنند.
کلمات کلیدی:
ازریان بن شبیب:داخل شدم بر ابی الحسن الرضا(ع) در وز اول محرم پس به من گفت ای پسر شبیب روزه داری ؟گفتم نه.گفت این روز روزی است که زکریا در ان پروزدگار خود را خواند و گفت :رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعء.
پس خدای تعالی دعای او را استجابت کرد و ملائکه را فرمود تا زکریا را ندا کردند در حالتی که وی در محراب ایستاده بود و نماز می گذارد که:خداوند، تو را مژده می دهد به یحیی.پس هر کس این روز را روزه بدارد خدای تعالی او را اجابت کند چنان که ذکریا را.ان گاه گفت : ای پسر شبیب محرم ان ماه است که مردم جاهلیت حرمت ماه را نگاه می داشتند اما این امت نه حرمت ماه را شناختند و نه حرمت پیمبر خود را و در این ماه ذریه او را کشتند و زنان او را اسیر کردند و اثاث او را به تاراج بردند خداوند هرگز انان را نیامرزد.ای پسر شبیب اگر برای چیزی گریه خواهی کرد برای حسین بن علی ابیطالب(ع) گره کن برای انکه او را مانند گوسغند ذبح کردند و هیجده مرد از خاندان او را با او کشتند که روی زمین مانند انها نبود هفت اسمان و زمینها برای کشته شدن او گریستند و چهار هزار فرشته برای یاری او فرود امدند و او را یافتند کشته شده و نزد قبر او اشفته موی و گردالودند تا وقتی که قائم(ع) برخیزد و از یاران او باشند و شعارشان یا لثارات الحسین(ع) است.
ای پسر شبیب!پدرم حدیث کرد از پدرش از جدش که چون جد من حسین علیه السلام کشته شد اسمان خون بارید با غباری سرخ رنگ.
ای پسر شبیب!اگر بر حسین(ع9 بگریی چندان که اشک تو بر دو گونه ات روان گردد خدای تعالی هر گناهی که کرده باشی بیامرزد، خرد یا بزرگ اندک یا بسیار.
ای پسر شبیب!اگر خوشنود می کند تو را که خدای تعالی را ملاقات کنی در حالی که گناهی بر تو نباشد حسین(ع) را زیارت کن.
ای پسر شبیب!اگر خوشحال می کند تو را که در غرفه های ساخته شده در بهشت همنشین پیغمبر خدا و خاندان او باشی کشندگان حسین(ع) را لعنت کن.
ای پسر شبیب اگر تو را مسرور میکند که ثواب تو مانند ان کسانی باشد که با حسین(ع) کشته شدند هرگاه یاد او کنی بگو:یا لیتنی کنت معهم فافوزا فوزا عظیما.
ای پسر شبیب اگر خوشحال می کند تو را که در درجات بلند بهشت با ما باشی برای انده ما اندوهناک باش و برای فرح ما شادمان و بر تو باد دوستی ما که اگر مردی سنگی را دوست بدارد خدا او را روز قیامت با ان سنگ محشور گرداند.
نفس المهموم صفحه 28
کلمات کلیدی:
داشتم تفسیر ایه 196 سوره بقره را در مورد حج تمتع می خواندم اینطور نوشته بود:«در درالمنثور است که مسلم از عبدالله بن شقیق روایت کرده که گفت:عثمان از متعه نهی می کرد، و علی به ان امر می فرمود،پس روزی عثمان به علی در این باره اعتراض کرد.علی ع فرمود: تو خود می دانی که با رسول الله (ص) حج تمتع کردیم، عثمان گفت:بله می دانم، ولیکن ان روز از رسول خدا می ترسیدیم و نمی توانستیم مخالفت کنیم.(الدرالمنثور ج1 ص216)»
این مطلب را که می خواندم به یکباره به ذهنم جمله صفار هرندی امد که در باره موسوی خوءینی ها نقل کرده بود که موسوی خوءینیها گفته بود ما از همان ابتدا نظریه ولایت فقیه امام خمینی را قبول نداشتیم ولی چون شاگرد امام بودیم جرات مخالفت نداشیتیم سکوت کردیم.
انجا عثمان از اقتدار رسول خدا (ص) ترسید و تمکین کرد و اینجا موسوی خوءینی ها از اقتدار امام خمینی(ره) ترسیده و به ظاهر قبول کرده.
کلمات کلیدی:
هربار که مقام معظم رهبری سفری استانی دارند، مثل همیشه آنانکه از درک مفهوم «ولایت» عاجزند وقتی حیرانِ دلدادگیِ عمیقِ بین امت و امام میشوند، با ذکر احادیثی! شروع به شبههپراکنی برای زیرسوال بردن استقبال پرشور مردم ولایتمدار شهر میزبان میکنند. اینجاست که ناخودآگاه کلمات سید شهیدان اهل قلم، شهید مرتضی آوینی در گوش جان تداعی میشود؛ آن زمان که هنوز داغدار رحلت امامخمینی(ره) بود ولی در آبانماه سال1368بعد از دیدار هنرمندان حوزه هنری با رهبرانقلاب خطاب به امـامخـامـنـهای نوشت: عزیز ما، ای وصی امام عشق! آنان که معنای «ولایت» را نمیدانند در کار ما سخت در ماندهاند، اما شما خوب میدانید که سرچشم? این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست. خودتان خوب میدانید که چقدر شما را دوست میداریم و چقدر دلمان میخواست آن روز که به دیدار شما آمدیم، سر در بغلِ شما پنهان کنیم و بگرییم. ما طلعتِ آن عنایتِ ازلی را در نگاه شما باز یافتیم. لبخند شما شفقت صبح را داشت و شبِ انزوای ما را شکست. سَرِ ما و قدمتان، که وصیِ امامِ عشق هستید و نائب امام زمان.
این بار نیز بعد از استقبال پرشور مردم خونگرم خراسانشمالی با استناد به یک حدیث، شبهاتی در این مورد مطرح شده که در ادامه به پاسخ این شبهات که توسط حجتالاسلام پناهیان بیان شده میپردازیم.
گروهی از مردم شهر «انبار» حضرت علی علیهالسلام را در مسیری که به سمت شام میپیمودند دیدند، پیاده به دنبال امام و در مقابل ایشان دویدند و مراسم استقبال از حضرت را انجام دادند. ابتدا حضرت اعتراض نکردند، بلکه از علت کارشان سوال کردند و فرمودند: «ما هذا الذی صنعتموه؟» این چه کاری است که انجام میدهید؟ منظور حضرت از این سؤال این بود که فلسفه این کار شما چیست؟ زیرا حضرت میدانستند آنها چه کار میکنند و معلوم بود که به استقبال آمدهبودند. بهعبارت دیگر حضرت میفرمایند: «برای چه این کار را میکنید؟» آنها در جواب گفتند: «خلق منا نعظم به امرائنا» این عادت ماست، هرکسی رئیس شود ما این کار را برایش میکنیم. بعد از این که فلسفه این کار خود را بیان کردند، حضرت آنها را از اینکار نهی کردند و فرمودند: به خدا سوگند حاکمان شما از اینگونه احترام گذاشتنها سودی نبردند. شما در دنیا خود را به زحمت میافکنید و در آخرت نیز دچار عذاب میشوید و چه سودمند است آسایشی که امان از جهنم در پی آن باشد.
اگر آنها در جواب حضرت روایت مشهور پیامبر اعظم9 در کتاب اختصاص شیخ مفید، ص150 را میگفتند که «علی جانم اگر نمیترسیدم که مردم در مورد تو چیزی را بگویند که در مورد عیسیبنمریم گفتند، در مورد تو سخنی میگفتم که از هرجا رد شوی، مردم خاک کف پای تو را به عنوان تبرّک بردارند و ما به این دلیل که تو وصیی رسول ربّالعالمین هستی دورت را گرفتهایم» مطمئنا حضرت مانع آنها نمیشدند. زیرا رسولخدا9 در زمان هجرت مانع استقبال مردم مدینه نشدند و همچنین حضرترضا7 در ارتباط با استقبالکنندگان نیشابور هیچ نهی نکردند و بلکه حدیثی نیز به آنها هدیه کردند. در حالیکه این استقبالها بسیار پرشورتر و پرجمعیتتر از آن استقبال مردم شهر انبار بود.
بنابراین آنچه تعیین کننده و حائز اهمیت است نیت و انگیزه استقبال است. البته باید گفت اینکه بعضیها حرفهایی را میزنند و شبهههایی را ایجاد کنند اصلاً مسأله تازهای نیست، چون نمیتوان جلوی زبان را گرفت. حتی در روایات آمده که در دوران ظهور امامزمان4 بعضیها با استناد به آیات قرآن، دل ایشان را خون میکنند و با آن آیات به جنگ حضرت میروند. طبق روایات حضرت بقیةالله4 وارد هر شهری میشوند، مردم استقبال شدیدی از ایشان میکنند. حتی در روایت آمده است، یاران خوب حضرت، جهت تبرّک، به مرکب ایشان دست میکشند «یتمسحون یسرجِ الامام یطلبون بذلک البرکة».
لذا این حدیث نشان میدهد که اصل استقبال اشکالی ندارد و مهم این است که فلسفه آن چه باشد. اگر فلسفه آن شاهپرستی باشد، باید ترک شود ولی اگر نیت و فلسفه آن خدایی باشد، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه طبق روایات، یکی از اوصاف یاران امامزمان4 است و این جنبه استقبال برای ما ملاک است و قداست دارد.
حضرت امام خمینی; زمانی که در نجف یا قم تدریس میکردند وقتی سرِ درس میرفتند، شاگردانشان را از اینکه برایشان صلوات بفرستند نهی میکردند و به این کار راضی نبودند و میگفتند صلوات را جای دیگری بفرستید ولی وقتی بنا شد ایشان بعد از سالها دوری از وطن به ایران بازگردند، نه تنها از شکلگیری کمیته استقبال ممانعت نکردند، بلکه توصیهها و هماهنگیهایی را هم با آن کمیته داشتند، و لذا از برنامهریزی برای استقبال میلیونی در تهران ممانعت نکردند زیرا این استقبال، استقبال از شخص نبود؛ استقبال از شخصیت و جایگاه مقدّس ولایت بود.
شاهدی دیگر بر این قضیه، وقتی است که مردم آب وضوی پیامبر را به عنوان تبرّک میبردند و ایشان ازاین کار مانع نمیشدند و نمیفرمودند: «این چه کاری است که میکنید؟ خودتان را ذلیل نکنید!» چون میدانستند مردم این کار را به خاطر خدا و با معرفت انجام میدهند. و لذا اگر مردم میگفتند: «هرکسی رئیس ما باشد وقتی دست و صورتش را میشوید ما آبش را جمع میکنیم»، قطعاً حضرت مانع میشدند.
بنابراین استقبال از رهبر انقلاب هم یک تظاهرات مقدس در پاسداشت مقام ولایت است. قطعاً ثمره طبیعی استقبال مردم، ناامیدی دشمن و شاد شدن قلب دوستداران انقلاب است ولی این برکات تمام آن چیزی نیست که خدای متعال به خاطر این استقبال به مردم ما عنایت کرده است. تمام برکاتی که ما برای ولایتمداری مردم تصوّر میکنیم، چیزهایی است که «ما» تصوّر میکنیم، نه چیزهایی که «خدا» تفضّل میکند. آنچه خداوند عنایت میکند براساس «و یرزقه من حیث لایحتسب» میباشد.
کلمات کلیدی: