این روز ها همزمان با اغاز طرح امنیت اخلاقی توسط نیروی انتظامی پشت سر هم خبرهای حولناک تجاوزات گروهی هم در رسانه ها مخابره می شود.از خمینی شهر تا کاشمر و زابل و حالا گلستان. براستی علت این جنایات چیست؟

شکی نیست که نیروی انتظامی وظیفه دارد با ظواهر فساد اجتماعی که این چند ساله با غفلت بیشتر مسئولین بیشتر و ناراحت کننده تر شده باید برخورد کند.ولی ایا این برخورد کفایت می کند؟دیروز در بعضی ساختمانها نیروی انتظامی داشت روی سقف خانه ها دیشهای ماهواره را جمع می کرد. به نظر من کار اشتباهی است البته نه اینکه ماهواره چیز خوبی است بلکه عملا امکان نظارت روی این مطلب وجود ندارد خوب مردم می روند مدل پیشرفته تر و کوچکترش را می گیرند که نیازی به فضای باز نداشته باشد اصلا مگر برخورد با مقوله ویدئو جواب داد اینهم مثل همان است.بجای این کارها که فقط به حساسیتها دامن می زند بهتر است برنامه های صدا و سیما را ارتقا داد باید مظاهر فساد و بی حجابی را از فیلمها و سینماهای ایرانی زدود.

اصلا باید مردم متوجه شوند که با نشستن پای برنامه های ماهواره ای که صرفا سکس و روابط جنسی و چند ضلعی و گاها دایره ای!!! بی ضابطه و دور از اخلاق را ترویج می کنند نتیجه ای غیر از تجاوزات نمی شود انتظار داشت تازه این اول راه!باید منتظر خبرهای بعدی بود که حتما بهت ها بیشتر می شود چرا که وقتی مرد یا زن در جامعه خودشان را بزک کنند و با ظاهری تحریک امیز ظاهر شوند خواه نا خواه شهوترانی و نیاز به ارضای میل جنسی در جامعه تحریک می شود و وقتی شرایط برای ارضای این میل نباشد سر به طغیان و راهای غیر شرعی و عرفی و هنجارشکن می گذارد و مردم باید بدانند و انتخاب کنند عفت عمومی را یا...

این چیزی است که باید رسانه ها و بلاخص سیما انرا برای مردم روشن کند.نه اینکه صرفا برخورد انتظامی داشته باشند.

در این میان نهادهای مختلف دولتی هم باید اقدامی کنند الان  5 روز از طرح امنیت اخلاقی می گذرد ولی همچنان در ادارات دولتی کارمندان زن با همان وضعیت نامناسب بر سر کارهایشان حاضر می شوند.خوب معلوم دیگه تضاد رفتاری را نمی توان با امور انتظامی حل کرد مغازه ها لباسها و کالاهای نامناسب عرضه می کنند در حالی که باید جلوی اینها گرفته شود نه اینکه در خیابانها جلوی مردم را بگیرند که چرا این را پوشیدی؟خوب در بازار است و طرف هم می خرد چکار کند؟

در نظام اسلامی وظیفه اصلی دولت تربیت انسانها است و ایجاد شرایط برای رشد و تعالی مردم در جهت لقاالله.این فرق اساسی نظام اسلامی با نظامهای غیر الهی می باشد چرا که انها تربیت را به دولت مربوط نمی دانند و فقط به فکر حالا به ظن خودشان تامین رفاه جامعه می باشند و فرقی هم نمی کند مردم چگونه زیست فرهنگی می کنند این اساس لیبرالیسم است.در ایران هم متاسفانه مدتی است که فقط به عمران و ابادانی پرداخته می شود درست است که در این زمینه کاستی های زیادی داریم ولی دلیل نمی شود تربیت مردم و ایجا شرایط شکوفایی روحی مردم را نادیده بگیریم.این همان منجلابی است که دوری از دین برای ما رقم می زند.الان دو سال است که بودجه های کلانی به اسم فرهنگی به شهرها و نهادها داده می شود ولی عملا هیچ نتیجه مثبتی نمی شود دید علتش هم این است که سیستم فرهنگی ما بکل از ارشاد و تبلیغات و تا سپاه دچا عدم فهم درتس از امور فرهنگی هستند و این پولها اولا چون متمرکز نیست و در ثانی چون برنامه ای ندارند صرف امورات پوچ و بیهوده می شود.

درپایان باز دست نیروی انتظامی را باید بوسید که تا حدودی سعی دارد وظیفه قانونی خود را انجام دهد.

مدتهاست کشور سوریه در گرداب بحران فرو رفته یا بهتر است بگویم فرو بردند انرا. هر از گاهی خبر های جسته و گریخته در رسانه های ما دیده می شود ولی اصلا کافی و گویای مسائل سوریه نیست.سوریه کشور راهبردی ای در عمق استراتژیک ایران است ولی هم وزارت خارجه بی تحرک است و هم سازمان صدا و سیمای ما.انگار همه مرده اند .عده زیادی از مردم سوریه به درون مرزهای ترکیه فرار کرده اند و در کمپهای اواره گان به سر می برند ارتش سوریه در مرز و شهرهای مرزی ترکیه مستقر شده اند التهابات مردمی بعد از مدتی فروکش کردن دوباره شعله ور شده چه در حمایت از بشار اسد و چه در نفی او.ترکیه خیلی فعال شده ظاهرا ضرب العجلی برای بشار معیین کرده احتمال درگیری نظامی بین ترکیه و سوریه دارد زیاد می شود چرا که بخش اصلی مخالفان بشار اسد اخوان المسلمین سوریه هستند که با حزب اخوانی اردوغان هماهنگ هستند.ظاهرا قصد دارند یکی از استانهای مرزی را برای استقرار مخالفان دولت بشار اسد و ایجاد پایگاه نظامی در اختیار مخالفان سوری قرار دهند.انجلا جولی سازمان سیا هم امروز به ترکیه رفته تا با اوارگان دیدار کند.اینها همه حکایت از برنامه عجیبی برای کشور و نظام سوریه دارد که حامی مقاومت در منطقه است.یادمان نرفته که سوریه گزینه سومی بود که باید برای تحقق خاورمیانه بزرگ امریکایی از بین می رفت از لبنان شروع کردند نشد سراغ غزه رفتند نشد و ظاهرا اینبار نوبت سوریه است.اما در این میان انگار ایران کارها و مسئولیتهایش را کاملا فراموش کرده در سکوت مطلق بسر می برد  اصلا انگار ایفای نقش در منطقه به ترکیه واگذار شده و ما کاملا نظاره گر شدیم.ساست خارجی ما قطعا طبق فرمایشات امام خامنه ای حمایت از حرکتهای مردمی ای است که اسلامی باشد مردمی باشد و ضد استکبار(امریکا).با این حساب قطعا حرکت اعتراضی بخشی از مردم سوریه نمی تواند از حمایتهای ایران برخوردار باشد چرا که امریکا و اسرائیل –کل جبهه استکبار- در جبهه مثلا حامیان معترضین به نظام سوریه هستند. خوب با این حساب وظیفه ما کاملا مشخص است حمایت از دولت و مردم حامی دولت بشار اسد.خوب بر کسی هم پوشیده نیست که دولت بشار اسد مردمی ترین دولت عربی در دنیاست که مستقل عمل می کند و همه این بلاها هم فقط بخاطر حمایت از جبهه مقاومت در منطقه است.

اینکه حالا چرا ایران ساکت نشسته کاملا مبهم است شاید با توجه به روحیه اخر الزمانی حاکم بر دولت، مسئولین دولتی منتظر خروج سفیانی از این التهابات هستند.هرچند شرایط برای اینکار تا حدودی فراهم هست و نه تنها من بلکه همه دوست دارند اینطوری باشد تا ظهور نزدیکتر شود ولی اصلا نباید کارها را معطل گمانه زنی ها کرد و بر اساس اموری که قطعیت ندارند تصمیم گیری کرد.انچیزی که امروز قطعیست اتحاد و انسجام استکبار برای زمین زدن جبهه مقاومت در منطقه است که باید وظیفه خودمان را در حمایت از جبهه مقاومت و امروز دولت  سوریه بلاخص ایفا کنیم.

با توجه به اینکه بخش اصلی این هجمه مربوط به جنگ رسانه ای می شود سازمان صدا و سیما باید در این زمینه جدیت بیشتری به خرج دهد چرا که سوریه دیگر لیبی نیست که خبرنگاران ما ترس جانشان را بهانه عدم حضور در انجا کنند یا بحرین و مصر و یمن نیست که از طرف حاکمیت برای خبرنگاران ایرانی محدودیت ایجاد کنند.با این حساب کوتاهی مسئولین سازمان هم، اشتباه و خیانت بزرگی به جبهه مقاومت است که خدای نکرده در صورت پیروزی استکبار جبرانش تقریبا جز محالات است.و مردم ایران نیز برای اینکه گرفتار تحلیلهای شیاطین نشوند نیاز به خوراک خبری و تحلیلی بیشتری دارند.  

امروز خبر بازداشت مجدد طلبه سیرجانی باز دلهای عدالتخاهان را به درد اورد اصلا معلوم نیست تهران چه خبر از طرفی می گویند هاشمی رفسنجانی می خواسته به حرم بیاید خوب بیاد مگه اقای جهانشاهی چقدر جای ایشان را تنگ می کرد که او را از حرم بعد یکسال بی توجهی بیرون کردند اصلا مگر رفسنجانی در قضیه زمین خواری سیرجان دست داشت که او را بیرون کردند از طرف دیگر می گویند خود مسئولان حرم مسبب این کار بودند که اگر اینطوری باشد باید به اقای ری شهری مجدد تبریک گفت که انگاری اشباهات پایانی ندارد.بهر حال ما منتظر می مانیم تا بلکه وضعیت این مبارز عدالتخواه مشخص شود.

امروز شنبه هم هست 9 دی نیامد مطهری هم برگشته گفته که این هفته نامه با مواضع هتاکانه اش! جریان مخالف و فتنه سبز را در مظلومیت نمایی کمک می کرده بخاطر همین توقیف شده.جک از این مسخره تر تا حالا نشنیده بودم خوب اگر اینطوریه هر حرفی باعث بشه که ستمگران مظلوم نمایی کنند و ما انها نزنیم چطور خوب از فردا کرکره بحث صهیونیسم رو بکشیم پایین.اقای مطهری می خوایین از فردا دیگه نگید که مثلا منافقین چه جنایتها که نکردند یا اصلا از بهائیت نگیم که مزدوران انگلیس هستند و جاسوس اصلا کاری به امریکا نداشته باشیم.یا بیا اصلا یقه خدا رو بگیریم که چرا منافقین را کفار را و مشرکان را ستمکار یا کل انعام و یا بلهم اضل خواندی که انها امروز می توانند مظلوم نمایی کنند چرا مرگشان را خواستی که امروز اینطور پرتوقع هستند.بابا جمع کنید این سفسطه بازی را خجالت بکش مطهری تا کی می خوای نان شهید بزرگوار را خرج کوته فکریهایت بکنی.؟؟؟ 

تکمیلیه:اقای جهانشاهی امروز ازاد شد و احتمال دوم یعنی مسئولین حرم را خود ایشان تکذیب کردند. 

گاها می بینم بچه مذهبی ها از دکتر شریعتی نقل قول می کنند کتابهایش را می خوانند و تازگی هم سایت عماریون هم دو مطلب به شریعتی اختصاص داده و تنها توجیه برای این کا را تعریف و تایید امام خامنه ای در سال 60 از ایشان را اورده است. خوب حرفهای ایشان در ابتدای دهه 60 گفته شده و نباید با ان بصورت مطلق برخورد کنیم.و صرف تایید و تکذیب شخصی امروز هم همان موضع را داشته باشیم امام خمینی هم در مورد افرادی سخنانی و تاییداتی داشتند یا بالاتر بگویم ائمه بزرگوار و پیامبر عزیز هم همینطور برخی افراد را در برهه ای تایید کردند و به مرور این تایید نقض شد حال که انها معصوم مطلق بودند در صورتی که امام خامنه ای عزیز اینگونه نیستند یعنی علم لدنی که ندارند. در زمانی که این مطالب را گفتند و تایید کردند حتما از پرونده ساواک ایشان مطلع نبودند و حتما نقد مبسوطی و منسجمی از اثار ایشان را در دسترس نداشتند همانطور که بعد از چاپ کتاب نهضت امام خمینی ایشان گفتند که خانواده شریعتی و شخصیتش نمی خورد ادم و عامل ساواک باشد یعنی نه انرا تکذیب کردند و از طرفی بخش مهمتر یعنی نقد بر اثارش را نیز نفی نکردند. .در سال 73 کتاب 3 جلدی نهضت امام خمینی ره توسط سید حمید روحانی منتشر شد و در این کتاب به طور مبسوطی به دکتر شریعتی پرداخته شد و اثارش نقد شد پرونده ساواکش باز شد و چند سال بعد باز مرکز اسناد انقلاب اسلامی کتاب 3 جلدی دیگری در باره شریعتی چاپ کرد که داده ها و اسناد کتاب حمید روحانی را نقض نکرد.

اثار دکتر شریعتی قطعا از لحاظ مبانی اسلامی مورد تایید نمی باشد همانطور که خود ایشان قبل از عزیمت به انگلستان هم معتقد به این مطلب بودند و قرار گذاشتند که اقایان مطهری و حکیمی و بازرگان، اثارش را تصحیح کنند و این مطلب را ایت الله خزعلی هم بیان کردند بنابراین ما با این قسمتش کاری نداریم یعنی ارزیابی اسلامی نداریم اصلا اسلامی که شریعتی خودش گفته که از دو تن از استادانش در فرانسه  بسیار تاثیرگرفته شده محلی از اعراب ندارد و همین کارا هم اقای روحانی در کتاب نهضت امام خمینی انجام دادند ولی اثارش ایرادات دیگری دارد و اهداف دیگری را دنبال می کند که شمه ای از انرا شهید مطهری در نامه ای به حضرت امام در نجف گزارش می دهد که اتفاقا اگر انرا بررسی کنیم نقاط مشترک زیادی را با جریان انحرافی امروز در قضیه مکتب ایرانی می توانیم پیدا کنیم.

اقای روحانی چند ایراد اصلی را به کمک متن اثار شریعتی مشخص کرده که در واقع اصول کلی فکری و حرکتی شریعتی را نشان می دهد.1-ارائه اسلام تک بعدی.یعنی فقط بعد سیاسی اسلام را مطرح می کند و به بخشهای اقتصادی و اجتماعی و حقوقی اسلام مطلقا کاری ندارد ولذاست که فقط علی و فاطمه و حسین و مهدی علیهم السلام  و ابوذر ره برایش مطرح است چرا که اینها دز انقلابی بودنشان عیان است و ائمه دیگر را کاری ندارد چرا که جنبه سیاسیشان یا ظواهر انقلابی گری نمی خورد مثلا امام رضا ولیعهد حکومت عباسی می شود و این قابل پذیرش نیست برای شریعتی و باز بخاطر همین است که علامه مجلسی را به باد انتقاد و هجو می گیرد که اری اخوند درباریست.علامه مجلسی ای که امام خمینی بسیار از ایشان تجلیل می کنند.2- ارائه اسلام منهای روحانیت.که بارها انها را در کنار اصحاب زر و زور به اصحاب تزویر نامبرده است بدون اینکه تمیزی بین روحانیون بگذارد که اری عده ای عافیت طلبند و عده ای مبارز و مجاهد 3-پیگیری پروتستانتیسم اسلامی که سعی بر این داشت که انقلاب را به سمتی هدایت کند که به یک اصلاح دینی همان پروتستانتیسم برسد همان کاری که در مسیحیت اتفاق افتاد.

اینها علاوه بر اسناد ساواک است و سه نامه مشخص که شریعتی انها را در زمان ازادی به رژیم نوشته است. حرفهای بسیاری دیگر است که بهتر است به خود کتاب رجوع شود و توجه داشت که شریعتی را فقط می شود به عنوان یک مرجع جامعه شناسی مذهبی نگاه کرد البته انهم با اندکی تساهل.چرا که خودش نتوانست برداشت و درک درستی از فضای انقلابی ایران و مردم پیرو رهبری امام پیدا کند.